معنی فارسی loverless
B1بیعشق به حالتی اشاره دارد که شخص بدون شریک عاشقانه زندگی میکند.
Without a lover; devoid of romantic companionship.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بعد از جدایی، او احساس تنهایی و بیعشقی کرد.
مثال:
After the breakup, he felt loverless and lonely.
معنی(example):
او زندگی بدون عشق را گذرانید و بر روی شغل خود تمرکز کرد.
مثال:
She lived a loverless life, focusing on her career.
معنی فارسی کلمه loverless
:
بیعشق به حالتی اشاره دارد که شخص بدون شریک عاشقانه زندگی میکند.