معنی فارسی lowlily
B1به طور آرام و با احتیاط صحبت کردن یا عمل کردن.
In a low or subdued manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی صحبت کرد، از اینکه توجهها را جلب کند، میترسید.
مثال:
She spoke lowlily, afraid to draw attention.
معنی(example):
او زندگی خود را به آرامی گذراند و از کانون توجه دوری کرد.
مثال:
He lived his life lowlily, avoiding the spotlight.
معنی فارسی کلمه lowlily
:
به طور آرام و با احتیاط صحبت کردن یا عمل کردن.