معنی فارسی lowliness
B1افت، پستی، یا ناپایداری در مقام یا موقعیت اجتماعی.
The state of being low in status or quality; humility.
- NOUN
example
معنی(example):
افتخاری او را سرزنده و مهربان کرد.
مثال:
Her lowliness made her humble and kind.
معنی(example):
در سر فرودش، او قدرتی پیدا کرد.
مثال:
In his lowliness, he found strength.
معنی فارسی کلمه lowliness
:
افت، پستی، یا ناپایداری در مقام یا موقعیت اجتماعی.