معنی فارسی luculently
B1به شکلی واضح و روشن بیان کردن یا توضیح دادن.
In a clear, lucid, and expressive manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به وضوح درباره ایدههایش برای پروژه صحبت کرد.
مثال:
She spoke luculently about her ideas for the project.
معنی(example):
او افکارش را به وضوح در حین ارائه بیان کرد.
مثال:
He expressed his thoughts luculently during the presentation.
معنی فارسی کلمه luculently
:
به شکلی واضح و روشن بیان کردن یا توضیح دادن.