معنی فارسی lullingly
B1به طریقی که حس آرامش و راحتی ایجاد میکند.
In a manner that is soothing or calming.
- ADVERB
example
معنی(example):
موسیقی به طور آرامشبخش پخش میشد و همه را راحت کرد.
مثال:
The music played lullingly, making everyone feel relaxed.
معنی(example):
راوی به صورت آرامشبخش صحبت کرد و توجه مخاطب را جلب کرد.
مثال:
The narrator spoke lullingly, captivating the audience.
معنی فارسی کلمه lullingly
:
به طریقی که حس آرامش و راحتی ایجاد میکند.