معنی فارسی lurky
B2مرموز و ناپیدا، به طور خاص در مورد مکانها یا رفتارهایی که احساس ناامنی ایجاد میکند.
Suspiciously secretive or concealed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او شخصیتی مرموز داشت که دیگران را ناراحت میکرد.
مثال:
He had a lurky demeanor, making others uncomfortable.
معنی(example):
سایههای مرموز در کوچه او را مضطرب کرد.
مثال:
The lurky shadows in the alley made her feel anxious.
معنی فارسی کلمه lurky
:
مرموز و ناپیدا، به طور خاص در مورد مکانها یا رفتارهایی که احساس ناامنی ایجاد میکند.