معنی فارسی make sport of
B2تمسخر یا مسخره کردن کسی، بهخصوص به خاطر اشتباهات یا ضعفهای او
To make fun of someone or something; to mock.
- IDIOM
example
معنی(example):
خوب نیست که از دیگران تمسخر کنید.
مثال:
It's not nice to make sport of others.
معنی(example):
آنها در طول بازی از اشتباهاتش تمسخر کردند.
مثال:
They made sport of his mistakes during the game.
معنی فارسی کلمه make sport of
:
تمسخر یا مسخره کردن کسی، بهخصوص به خاطر اشتباهات یا ضعفهای او