معنی فارسی mamilla

B2

مامیلا، نامی برای ساختارهای کوچک و گرد که معمولاً در علم آناتومی و همچنین در زمینه‌های دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

A small, rounded bump or prominence, usually used in a scientific context.

noun
معنی(noun):

The small projection of a mammary gland; a nipple.

معنی(noun):

A nipple-shaped protuberance.

example
معنی(example):

مامیلا یک برآمدگی کوچک و گرد بر روی سطح برخی اشیا است.

مثال:

The mamilla is a small, rounded projection on the surface of certain objects.

معنی(example):

شما می‌توانید یک مامیلا را بر روی مدل آناتومیک پیدا کنید.

مثال:

You can find a mamilla on the anatomical model.

معنی فارسی کلمه mamilla

: معنی mamilla به فارسی

مامیلا، نامی برای ساختارهای کوچک و گرد که معمولاً در علم آناتومی و همچنین در زمینه‌های دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرد.