معنی فارسی mamillary
B2مامیلا، به ویژگیها یا ساختارهای مربوط به یا شبیه به مامیلا اشاره دارد، به ویژه در علم پزشکی.
Relating to or resembling a nipple or a small rounded structure.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of, relating to, or on the mamilla.
example
معنی(example):
بدنهای مامیلا در پردازش حافظه اهمیت دارند.
مثال:
The mamillary bodies are important for memory processing.
معنی(example):
در آناتومی عصبی، مامیلا به یک قسمت خاص از مغز اشاره دارد.
مثال:
In neuroanatomy, mamillary refers to a specific part of the brain.
معنی فارسی کلمه mamillary
:
مامیلا، به ویژگیها یا ساختارهای مربوط به یا شبیه به مامیلا اشاره دارد، به ویژه در علم پزشکی.