معنی فارسی mandarined
B2ماندارینه شده، به معنای نوشته یا ارائه شده به صورت رسمی و حرفهای.
Presented or written in a formal and professional manner.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نامهها به سبک ماندارین برای حفظ حرفهایگری نوشته شدند.
مثال:
The letters were mandarined to maintain professionalism.
معنی(example):
او گزارشهای خود را به سبک ماندارین تهیه کرد تا رؤسای خود را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
He mandarined his reports to impress his superiors.
معنی فارسی کلمه mandarined
:
ماندارینه شده، به معنای نوشته یا ارائه شده به صورت رسمی و حرفهای.