معنی فارسی mandarinate
C1ماندارینات، سیستم حکومتی که در آن افرادی با عنوان ماندارین مسئولیتهای دولتی را بر عهده دارند.
A system of governance where officials, called mandarins, hold administrative responsibilities.
- NOUN
example
معنی(example):
ماندارینات یک سیستم تأثیرگذار در حکومت تاریخی بود.
مثال:
The mandarinate was an influential system in historical governance.
معنی(example):
او نقش ماندارینات را در چین باستان مطالعه کرد.
مثال:
She studied the role of the mandarinate in ancient China.
معنی فارسی کلمه mandarinate
:
ماندارینات، سیستم حکومتی که در آن افرادی با عنوان ماندارین مسئولیتهای دولتی را بر عهده دارند.