معنی فارسی mease

B1

اندازه‌گیری، سنجش چیزی به موردی مشخص.

To measure or assess something carefully.

example
معنی(example):

من مطمئن نبودم که چگونه اندازه پارچه را بسنجم.

مثال:

I was unsure how to mease the size of the fabric.

معنی(example):

او قبل از خرید مصالح، مساحت را خواهد سنجید.

مثال:

He will mease the area before buying the materials.

معنی فارسی کلمه mease

: معنی mease به فارسی

اندازه‌گیری، سنجش چیزی به موردی مشخص.