معنی فارسی measledness

B1

میزان و شدت ابتلا به بیماری سرخک.

The degree or extent of measles infection.

example
معنی(example):

میزان ابتلا به سرخک در این شیوع برای مقامات بهداشتی نگران‌کننده بود.

مثال:

The measledness of the outbreak was concerning to health officials.

معنی(example):

آنها میزان ابتلا به سرخک در کودکان منطقه را مطالعه کردند.

مثال:

They studied the measledness of the children in the area.

معنی فارسی کلمه measledness

: معنی measledness به فارسی

میزان و شدت ابتلا به بیماری سرخک.