معنی فارسی meliorative

B2

بهبوددهنده، توصیف اقداماتی که به بهبود کمک می‌کند.

Having the effect of improving or making better.

example
معنی(example):

اقدامات بهبودگرانه شورای شهر محله را بهبود بخشید.

مثال:

The meliorative actions taken by the council improved the neighborhood.

معنی(example):

او اقداماتی بهبودگرانه برای حل مشکل انجام داد.

مثال:

She implemented meliorative measures to address the issue.

معنی فارسی کلمه meliorative

: معنی meliorative به فارسی

بهبوددهنده، توصیف اقداماتی که به بهبود کمک می‌کند.