معنی فارسی meltingly

B1

به طور دلنشین یا جذاب، به‌ویژه به طوری که احساساتی را تحت تاثیر قرار دهد.

In a manner that is emotional or appealing, often evoking deep feelings.

example
معنی(example):

او به طرز ذوب‌شونده‌ای به او نگاه کرد، در انتظار حمایت‌هایش.

مثال:

She looked at him meltingly, hoping for his support.

معنی(example):

آن بستنی در آن روز داغ به طرز ذوب‌شونده‌ای خوشمزه بود.

مثال:

The ice cream was meltingly delicious on that hot day.

معنی فارسی کلمه meltingly

: معنی meltingly به فارسی

به طور دلنشین یا جذاب، به‌ویژه به طوری که احساساتی را تحت تاثیر قرار دهد.