معنی فارسی meltingness

B1

ویژگی یا حالت ذوب‌شدگی، معمولاً به مواد که به حالت مایع تبدیل می‌شوند.

The quality of becoming liquid as a result of heat.

example
معنی(example):

ذوب‌شدگی یخ نشانه‌ای بود که بهار آمده است.

مثال:

The meltingness of the ice was a sign that spring had arrived.

معنی(example):

ذوب‌شدگی آن باعث تغییر چشم‌انداز به‌طور چشمگیری شد.

مثال:

Its meltingness made the landscape change dramatically.

معنی فارسی کلمه meltingness

: معنی meltingness به فارسی

ویژگی یا حالت ذوب‌شدگی، معمولاً به مواد که به حالت مایع تبدیل می‌شوند.