معنی فارسی methodless

B2

بدون روش، نبودن یک برنامه یا رویه مشخص برای انجام کارها.

Not having any established methods or procedures.

example
معنی(example):

در یک رویکرد بدون روش، هیچ قانون ثابتی وجود ندارد.

مثال:

In a methodless approach, there are no set rules.

معنی(example):

تیم بدون روش کار کرد و به شهود خود تکیه کرد.

مثال:

The team worked methodless, relying on intuition.

معنی فارسی کلمه methodless

: معنی methodless به فارسی

بدون روش، نبودن یک برنامه یا رویه مشخص برای انجام کارها.