معنی فارسی metronomically

B2

به روشی که با دقت و نظم مشخصی انجام می‌شود، اشاره دارد.

In a manner that is constant and regular, like the beats of a metronome.

example
معنی(example):

این پروژه به طور مترونومیک پیشرفت کرد و به زمانبندی پایبند بود.

مثال:

The project progressed metronomically, adhering to the schedule.

معنی(example):

او به طور مترونومیک صحبت کرد و این کار فهمیدن نکاتش را آسان کرد.

مثال:

She spoke metronomically, making it easy to understand her points.

معنی فارسی کلمه metronomically

: معنی metronomically به فارسی

به روشی که با دقت و نظم مشخصی انجام می‌شود، اشاره دارد.