معنی فارسی micro-managing
B1روند انجام مدیریت در سطحی که جزئیات را نیز شامل میشود.
The act of closely overseeing every detail of tasks, often negatively affecting morale.
- VERB
example
معنی(example):
مدیریت دقیق میتواند به نارضایتی کارمندان منجر شود.
مثال:
Micro-managing can lead to employee dissatisfaction.
معنی(example):
برای ایجاد یک محیط کار بهتر، از مدیریت دقیق اجتناب کنید.
مثال:
Avoid micro-managing to foster a better work environment.
معنی فارسی کلمه micro-managing
:
روند انجام مدیریت در سطحی که جزئیات را نیز شامل میشود.