معنی فارسی milkily
B1به معنای ملایم و نرم، به ویژه در توصیف مزه یا صدای لطیف.
In a manner that resembles or is characteristic of milk; soft or smooth.
- ADVERB
example
معنی(example):
سوپ به طور شیری سرو شد و این باعث ایجاد بافتی صاف شد.
مثال:
The soup was served milkily, giving it a smooth texture.
معنی(example):
او به طور شیری صحبت کرد، صدایش نرم و پر از محبت بود.
مثال:
She spoke milkily, her voice soft and nurturing.
معنی فارسی کلمه milkily
:
به معنای ملایم و نرم، به ویژه در توصیف مزه یا صدای لطیف.