معنی فارسی milkiness

B1

کیفیت یا حالت شیری مانند، معمولاً به مایعات اشاره دارد.

The quality of being milky or the presence of a milky appearance.

example
معنی(example):

شیری بودن مایع باعث شد که دیدن از آن سخت باشد.

مثال:

The milkiness of the liquid made it hard to see through.

معنی(example):

هنرمند شیری بودن ابرها را به زیبایی به تصویر کشید.

مثال:

The artist captured the milkiness of the clouds beautifully.

معنی فارسی کلمه milkiness

: معنی milkiness به فارسی

کیفیت یا حالت شیری مانند، معمولاً به مایعات اشاره دارد.