معنی فارسی minciest

B1

مینسییرترین، صفت برتر برای توصیف چیزی حتی ظریف‌تر و کوچک‌تر از معمول.

The most delicate or dainty.

example
معنی(example):

آن کیک، مینسیرترین کیکی بود که تا به حال چشیده‌ام.

مثال:

That was the minciest cake I have ever tasted.

معنی(example):

سبک او مینسیرترین در این گروه است.

مثال:

Her style is the minciest of all in the group.

معنی فارسی کلمه minciest

: معنی minciest به فارسی

مینسییرترین، صفت برتر برای توصیف چیزی حتی ظریف‌تر و کوچک‌تر از معمول.