معنی فارسی mingledly
B1به طور مخلوط و ترکیبی، زمانی که عناصر مختلف با هم ترکیب میشوند.
In a mixed or blended manner, often referring to language or ideas.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در جمع به طور مخلوطی به زبانهای انگلیسی و اسپانیایی صحبت کرد.
مثال:
He spoke mingledly in both English and Spanish at the gathering.
معنی(example):
افکارشان در طول بحث به طور مخلوط بیان شدند.
مثال:
Their thoughts were mingledly expressed during the discussion.
معنی فارسی کلمه mingledly
:
به طور مخلوط و ترکیبی، زمانی که عناصر مختلف با هم ترکیب میشوند.