معنی فارسی mintiest
B2بهکار رفته برای توصیف چیزی که قویترین طعم یا عطر نعنا را دارد.
Possessing the strongest flavor or aroma of mint.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این شکلات طعم نعنا بسیار قویتری دارد.
مثال:
This chocolate has the mintiest taste.
معنی(example):
نعناعدارترین بخش غذا سس است.
مثال:
The mintiest part of the dish is the sauce.
معنی فارسی کلمه mintiest
:
بهکار رفته برای توصیف چیزی که قویترین طعم یا عطر نعنا را دارد.