معنی فارسی misaffect

B1

عمل تأثیر گذاشتن به طریقه‌ای نادرست بر روی دیگران.

To influence someone in a negative way.

example
معنی(example):

عملکرد او به نظر می‌رسید تأثیر نادرستی بر اطرافیانش داشته باشد.

مثال:

His actions seemed to misaffect those around him.

معنی(example):

انتخاب کلمات نادرست می‌تواند روابط را تحت تأثیر نادرست قرار دهد.

مثال:

Choosing the wrong words can misaffect relationships.

معنی فارسی کلمه misaffect

: معنی misaffect به فارسی

عمل تأثیر گذاشتن به طریقه‌ای نادرست بر روی دیگران.