معنی فارسی misaffected

B1

مانند تاثیر گرفته شده از مشکلات عاطفی که نادرست و نامناسب است.

A state of having been influenced in an inappropriate manner.

example
معنی(example):

او از اظهارات همسالانش احساس نامناسبی داشت.

مثال:

She felt misaffected by the remarks of her peers.

معنی(example):

رفتار نا مناسب او دیگران را ناراحت کرد.

مثال:

His misaffected demeanor made others uncomfortable.

معنی فارسی کلمه misaffected

: معنی misaffected به فارسی

مانند تاثیر گرفته شده از مشکلات عاطفی که نادرست و نامناسب است.