معنی فارسی misbecome

B1

ناسازگاری با ظاهر یا ماهیت؛ مناسب نبودن برای کسی یا چیزی.

To be inappropriate or unsuitable for someone or something.

example
معنی(example):

سبک قدیمی لباس بر او بد نمی‌نشیند.

مثال:

The old style of clothing doesn't misbecome her.

معنی(example):

اقدامات او با میراث نجیبش نامتناسب نبود.

مثال:

His actions did not misbecome his noble heritage.

معنی فارسی کلمه misbecome

: معنی misbecome به فارسی

ناسازگاری با ظاهر یا ماهیت؛ مناسب نبودن برای کسی یا چیزی.