معنی فارسی misculture
B1شناسهای برای فرهنگهای نادرست یا مخلوط که میتواند نتایج منفی به همراه داشته باشد.
The phenomenon of incorrect or mixed agricultural practices.
- OTHER
example
معنی(example):
نادرستی فرهنگ در این منطقه منجر به کاهش تنوع زیستی محلی شده است.
مثال:
The region's misculture has resulted in a loss of local biodiversity.
معنی(example):
آنها در حال مطالعه چگونگی تأثیر مخلوطهای فرهنگی بر پایداری اکوسیستم هستند.
مثال:
They are studying the effects of misculture on ecosystem stability.
معنی فارسی کلمه misculture
:
شناسهای برای فرهنگهای نادرست یا مخلوط که میتواند نتایج منفی به همراه داشته باشد.