معنی فارسی misgo

B1

عمل کردن به طرز نادرست یا نامناسب در موقعیت‌های مختلف.

To act improperly or incorrectly in various situations.

example
معنی(example):

او همیشه در موقعیت‌های جدید به طرز نادرستی عمل می‌کرد.

مثال:

He always seemed to misgo in new situations.

معنی(example):

تمایل او به عمل نادرست، باعث شد که فرصت‌های زیادی را از دست بدهد.

مثال:

Her tendency to misgo caused her to miss many opportunities.

معنی فارسی کلمه misgo

: معنی misgo به فارسی

عمل کردن به طرز نادرست یا نامناسب در موقعیت‌های مختلف.