معنی فارسی misgovernment

B2

عملکرد غلط در حکمرانی که به مشکلات اجتماعی و اقتصادی منجر می‌شود.

Poor or corrupt administration of government; ineffective governance.

example
معنی(example):

بدحکومتی معمولاً به کاهش اقتصادی منجر می‌شود.

مثال:

Misgovernment often results in economic decline.

معنی(example):

گزارش تأثیرات بدحکومتی بر جامعه را برجسته کرد.

مثال:

The report highlighted the effects of misgovernment on the community.

معنی فارسی کلمه misgovernment

: معنی misgovernment به فارسی

عملکرد غلط در حکمرانی که به مشکلات اجتماعی و اقتصادی منجر می‌شود.