معنی فارسی misgovernor
B2حاکم یا مسئول دولتی که به طور نادرست یا فاسد عمل میکند.
A leader or official who governs poorly; a corrupt administrator.
- NOUN
example
معنی(example):
یک بدحاکم میتواند در یک ایالت آشوب ایجاد کند.
مثال:
A misgovernor can cause chaos in a state.
معنی(example):
شهروندان بعد از بسیاری از رسواییها، بدحاکم را از قدرت کنار گذاشتند.
مثال:
The citizens voted out the misgovernor after many scandals.
معنی فارسی کلمه misgovernor
:
حاکم یا مسئول دولتی که به طور نادرست یا فاسد عمل میکند.