معنی فارسی mismosh

B1

به هم کوبیده نشدن، در یک موقعیت اجتماعی وقتی افراد از تعامل مستقیم با هم اجتناب می‌کنند.

To avoid interacting closely with others in a lively situation.

example
معنی(example):

دختران در حین رقص همدیگر را به هم نکوبیدند و فاصله خود را حفظ کردند.

مثال:

The girls didn't mismosh during the dance, keeping their distance.

معنی(example):

در یک کنسرت به هم کوبیده نشدن به این معنی است که از انرژی جمعیت لذت نبرید.

مثال:

To mismosh at a concert means not to enjoy the crowd's energy.

معنی فارسی کلمه mismosh

: معنی mismosh به فارسی

به هم کوبیده نشدن، در یک موقعیت اجتماعی وقتی افراد از تعامل مستقیم با هم اجتناب می‌کنند.