معنی فارسی mistify
B2گنگ و مبهم کردن موضوعی به گونهای که دیگران نتوانند آن را درک کنند.
To confuse or bewilder someone; to make something unclear.
- VERB
example
معنی(example):
حقه جادوگر به نظر میرسید که تماشاگران را گیج کرده است.
مثال:
The magician's trick seemed to mistify the audience.
معنی(example):
توضیح به نظر میرسید که بهجای روشنگری، مسأله را مبهم کرده است.
مثال:
The explanation seemed to mistify rather than clarify the issue.
معنی فارسی کلمه mistify
:
گنگ و مبهم کردن موضوعی به گونهای که دیگران نتوانند آن را درک کنند.