معنی فارسی misture
B1ترکیب یا اختلاط چیزها به گونهای که به یک واحد جدید تبدیل شوند.
A combination or blending of things into a new entity.
- NOUN
example
معنی(example):
آشپز ترکیبی از ادویههای مختلف درست کرد.
مثال:
The cook made a misture of different spices.
معنی(example):
ترکیبی از فرهنگها میتواند منجر به سنتهای جدید شود.
مثال:
A misture of cultures can lead to new traditions.
معنی فارسی کلمه misture
:
ترکیب یا اختلاط چیزها به گونهای که به یک واحد جدید تبدیل شوند.