معنی فارسی mithridatise
B1به معنای ایجاد مقاومت در برابر سموم از طریق افزایش تدریجی تماس با آنها.
To actively develop immunity to toxins through gradual exposure.
- verb
verb
معنی(verb):
To make immune to poison by the administration of gradually increasing doses
example
معنی(example):
پزشکان گاهی بیماران را با درمانهای خاص میتریداتیزه میکنند.
مثال:
Doctors sometimes mithridatise patients with specific therapies.
معنی(example):
میتریداتیزه کردن روشی است که ریشه در شیوههای پزشکی باستانی دارد.
مثال:
To mithridatise is a method rooted in ancient medicinal practices.
معنی فارسی کلمه mithridatise
:
به معنای ایجاد مقاومت در برابر سموم از طریق افزایش تدریجی تماس با آنها.