معنی فارسی moldmade
B2محصولی که از طریق ریختگی در یک قالب ساخته میشود.
Made by shaping a material in a mold.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این گلدان از طریق قالبسازی ساخته شده و بسیار خاص است.
مثال:
The vase was moldmade and very unique.
معنی(example):
او قالبسازی شده را به سرامیکهای ساخته شده با ماشین ترجیح میدهد.
مثال:
She prefers moldmade ceramics over machine-made ones.
معنی فارسی کلمه moldmade
:
محصولی که از طریق ریختگی در یک قالب ساخته میشود.