معنی فارسی moldproof

B2

ماده‌ای که مانع از رشد کپک می‌شود.

Resistant to the growth of mold.

example
معنی(example):

مواد ضد کپک باعث می‌شود که این کالا مدت طولانی‌تری دوام بیاورد.

مثال:

The moldproof material ensures the item lasts longer.

معنی(example):

آنها از رنگ ضد کپک در حمام برای جلوگیری از رشد استفاده کردند.

مثال:

They used moldproof paint in the bathroom to prevent growth.

معنی فارسی کلمه moldproof

: معنی moldproof به فارسی

ماده‌ای که مانع از رشد کپک می‌شود.