معنی فارسی monasticize

B1

عمل وارد کردن اصول یا شیوه‌های صومعه‌ای در زندگی یا جامعه.

To adopt or apply monastic principles to a lifestyle or community.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند تا جامعه خود را صومعه‌ای کنند تا ارتباطات روحانی عمیق‌تری برقرار کنند.

مثال:

They decided to monasticize their community to foster deeper spiritual connections.

معنی(example):

فیلسوفان معمولاً آموزه‌های خود را به شیوه‌ای صومعه‌ای ارائه می‌دهند تا بر سادگی تأکید کنند.

مثال:

Philosophers often monasticize their teachings to emphasize simplicity.

معنی فارسی کلمه monasticize

: معنی monasticize به فارسی

عمل وارد کردن اصول یا شیوه‌های صومعه‌ای در زندگی یا جامعه.