معنی فارسی monaxial

B1

تعریف: مربوط به یک محور، به ویژه در زمینه‌های فنی و مهندسی.

Relating to or existing along a single axis, especially in technical and engineering contexts.

example
معنی(example):

این دستگاه بر روی یک سیستم موناكسیال عمل می‌کند.

مثال:

The device operates on a monaxial system.

معنی(example):

راه‌حل‌های موناكسیال اغلب ساده‌تر از پیاده‌سازی هستند.

مثال:

Monaxial solutions are often simpler to implement.

معنی فارسی کلمه monaxial

: معنی monaxial به فارسی

تعریف: مربوط به یک محور، به ویژه در زمینه‌های فنی و مهندسی.