معنی فارسی monkeyish

B1

وابسته به ویژگی‌ها یا رفتارهایی که به میمون‌ها نسبت داده می‌شود، به ویژه شوخ‌طبعی و بازیگوشی.

Of or resembling a monkey, often used to describe playful or mischievous behavior.

example
معنی(example):

حرکات میمون‌مانند او همه را به خنده انداخت.

مثال:

Her monkeyish antics made everyone laugh.

معنی(example):

او روش حرکت میمون‌مانندی داشت که بسیار سرگرم‌کننده بود.

مثال:

He had a monkeyish way of moving that was very entertaining.

معنی فارسی کلمه monkeyish

: معنی monkeyish به فارسی

وابسته به ویژگی‌ها یا رفتارهایی که به میمون‌ها نسبت داده می‌شود، به ویژه شوخ‌طبعی و بازیگوشی.