معنی فارسی monkship

B1

مقام یا وضعیت یک راهب؛ به روش‌ها و قواعد زندگی راهبان اشاره دارد.

The rank or state of being a monk, involving specific practices and obligations.

example
معنی(example):

او پس از سال‌ها مطالعه به دنبال دستیابی به مقام راهبی بود.

مثال:

He aspired to achieve monkship after years of study.

معنی(example):

دستیابی به مقام رهبانی نیازمند سال‌ها تعهد و انضباط بود.

مثال:

The monkship required years of commitment and discipline.

معنی فارسی کلمه monkship

: معنی monkship به فارسی

مقام یا وضعیت یک راهب؛ به روش‌ها و قواعد زندگی راهبان اشاره دارد.