معنی فارسی monoclinian
C2ساختاری بلوری که تنها یک محور تقارن دارد و در آن زاویهای بین دو محور دیگر ایجاد میشود.
Relating to a crystal system characterized by one axial angle that is not 90 degrees.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار بلوری مونوکلینی در برخی مواد معدنی یافت میشود.
مثال:
A monoclinian crystal structure is found in certain minerals.
معنی(example):
تقارن مونوکلینی نمونه مورد بررسی قرار گرفت.
مثال:
The monoclinian symmetry of the sample was studied.
معنی فارسی کلمه monoclinian
:
ساختاری بلوری که تنها یک محور تقارن دارد و در آن زاویهای بین دو محور دیگر ایجاد میشود.