معنی فارسی monocondylous

B1

موجوداتی که دارای یک مفصل واحد بوده و سازگاری‌های خاصی دارند.

Referring to organisms characterized by a single joint in their anatomy.

example
معنی(example):

بسیاری از گونه‌های مونوکوندیلا سازگاری‌های منحصر به فردی را نشان می‌دهند.

مثال:

Many monocondylous species exhibit unique adaptations.

معنی(example):

تحقیق، اکولوژی موجودات مونوکوندیلا را روشن کرد.

مثال:

The research illuminated the ecology of monocondylous organisms.

معنی فارسی کلمه monocondylous

: معنی monocondylous به فارسی

موجوداتی که دارای یک مفصل واحد بوده و سازگاری‌های خاصی دارند.