معنی فارسی monolithically

B1

به‌صورت یکپارچه و بدون تفکیک اجزا و ساختار.

In a manner that resembles a monolith; as a single piece or entity.

example
معنی(example):

نرم‌افزار به‌صورت تک‌قطعه‌ای طراحی شده بود که به‌روزرسانی اجزای فردی را دشوار می‌کرد.

مثال:

The software was designed monolithically, making it difficult to update individual components.

معنی(example):

وقتی پروژه به‌صورت تک‌قطعه‌ای مورد بررسی قرار گرفت، با چالش‌های زیادی مواجه شد.

مثال:

When the project was approached monolithically, it faced many challenges.

معنی فارسی کلمه monolithically

: معنی monolithically به فارسی

به‌صورت یکپارچه و بدون تفکیک اجزا و ساختار.