معنی فارسی monomastigate

C2

بررسی و تحلیل دقیق و وسواس‌گونه به اشتباهات یا نقاط ضعف.

To scrutinize or criticize something obsessively or excessively.

example
معنی(example):

منتقد به خاطر بررسی شدید اشتباهات در دست‌نوشته شناخته شده بود.

مثال:

The critic was known to monomastigate the errors in the manuscript.

معنی(example):

گرایش او به بررسی دقیق نقص‌های کوچک همکارانش را کلافه می‌کرد.

مثال:

His tendency to monomastigate minor flaws annoyed his colleagues.

معنی فارسی کلمه monomastigate

: معنی monomastigate به فارسی

بررسی و تحلیل دقیق و وسواس‌گونه به اشتباهات یا نقاط ضعف.