معنی فارسی monomeric

B2

مربوط به واحدهای سازنده‌ای که می‌توانند به هم متصل شوند تا ساختار بزرگتری بسازند.

Relating to a single molecule that can join with others to form a polymer.

example
معنی(example):

دانشمند به بررسی واحدهای تک‌منظوره پلیمر پرداخت.

مثال:

The scientist studied the monomeric units of the polymer.

معنی(example):

درک ساختارهای تک‌منظوره در شیمی ضروری است.

مثال:

Understanding monomeric structures is essential in chemistry.

معنی فارسی کلمه monomeric

: معنی monomeric به فارسی

مربوط به واحدهای سازنده‌ای که می‌توانند به هم متصل شوند تا ساختار بزرگتری بسازند.