معنی فارسی monoprogrammed

B1

برنامه‌ریزی شده برای انجام یک وظیفه معین و بدون قابلیت تغییر.

Designed or programmed to perform only one specific function.

example
معنی(example):

ربات برای انجام یک وظیفه خاص برنامه‌ریزی شده بود.

مثال:

The robot was monoprogrammed to perform a single task.

معنی(example):

به دلیل برنامه‌ریزی یک‌بعدی، نمی‌توانست به وضعیت‌های جدید سازگار شود.

مثال:

Due to being monoprogrammed, it could not adapt to new situations.

معنی فارسی کلمه monoprogrammed

: معنی monoprogrammed به فارسی

برنامه‌ریزی شده برای انجام یک وظیفه معین و بدون قابلیت تغییر.