معنی فارسی monsoonishly

B1

به شیوه‌ای با ویژگی‌های باران‌های موسمی.

In a manner that is characteristic of or resembles the monsoon.

example
معنی(example):

چشم‌انداز پس از باران‌ها به طرز موسمی سرسبز به نظر می‌رسید.

مثال:

The landscape appeared monsoonishly lush after the rains.

معنی(example):

او به طرز موسمی درباره تغییرات شدید آب و هوا صحبت کرد.

مثال:

He spoke monsoonishly about the dramatic changes in weather.

معنی فارسی کلمه monsoonishly

: معنی monsoonishly به فارسی

به شیوه‌ای با ویژگی‌های باران‌های موسمی.