معنی فارسی mooley

B1

اصطلاح غیررسمی برای اشاره به پول در برخی مناطق، به ویژه برای پول‌های ریز.

Slang term for money, particularly small denominations.

example
معنی(example):

من تازه یک پول در جیبم پیدا کردم!

مثال:

I just found a mooley in my pocket!

معنی(example):

او یک پول را روی زمین انداخت.

مثال:

He dropped a mooley on the floor.

معنی فارسی کلمه mooley

: معنی mooley به فارسی

اصطلاح غیررسمی برای اشاره به پول در برخی مناطق، به ویژه برای پول‌های ریز.