معنی فارسی moonsickness
B1بیماری ناشی از تاثیرات ماه، به ویژه در ارتباط با سلامت روانی.
An illness attributed to the influence of the moon, especially concerning mental health.
- NOUN
example
معنی(example):
داستانهای قدیمی درباره بیماری ناشی از تاثیرات ماه بر دریانوردان در دریا صحبت میکردند.
مثال:
The old tales spoke of moonsickness affecting sailors at sea.
معنی(example):
او باور داشت که بیماری ناشی از تاثیرات ماهش به ماه کامل ارتباط دارد.
مثال:
She believed her moonsickness was linked to the full moon.
معنی فارسی کلمه moonsickness
:
بیماری ناشی از تاثیرات ماه، به ویژه در ارتباط با سلامت روانی.